امروز دوشنبه, 10 ارديبهشت 1403 - Mon 04 29 2024

منو

جلسه نود و یکم تدبر صحیفه سجادیه

sajad6

به گزارش معاونت پژوهش مدرسه، نود و یکمین جلسه ی پژوهشی تدبر و محوربندی و بازخوانی صحیفه سجادیه با حضور اساتید و طلاب این مدرسه در روز سه شنبه 28 تیرماه 1401 ساعت 8 صبح، در اسکای روم با موضوع «دعای آن حضرت است برای همسایگان و دوستانش هنگامی که از ایشان یاد می‌کرد»(دعای26) برگزار گردید. جلسه چنین گذشت:

در ابتدای جلسه صوت قرآن و صلوات امام سجاد علیه السلام پخش شد. سپس استاد باقری به مرور فرازهای اول و دوم دعای 26 پرداختند:

فراز1:« اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ، وَ تَوَلَّنِي فِي جِبِرَانِي وَ مَوَالِيَّ الْعَارِفِينَ بِحَقِّنَا ، وَ الْمُنَابِذِينَ لِأَعْدَائِنَا بِاَفْضَلِ وَلَايَتِكَ»

خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و سرپرستی مرا، دربارۀ همسایگان و دوستانم که به حقّ ما آگاه و با دشمنان ما در مخالفت و ستیزند، به برترین سرپرستی‌ات به عهده گیر.

جیران جمع کلمه "جار" به معنی همسایگان است. تولّنی از ریشه ( و- ل- ی) نزدیکی بین دو چیز را بیان می کند.نَبَذَ: یعنی طَرَحَ یعنی انداختن، دور انداختن و مخالفت کردن؛ کاربرد نبذ در این جا خیلی مهم است. ما وظیفه داریم که در مقابل امامان عارف به حقشان باشیم و نسبت به دشمنانشان منابذ بوده و در هیچ کار با دشمنانشان همراهی نکنیم .

"بِاَفْضَلِ وَلَايَتِكَ "یعنی با سرپرستی ویژه خود خدایا ما را یاری کن. این عبارت نشان می دهد که کسانی که اهل رعایت تولی و تبری هستند ما وظیفه داریم رعایت آن ها را بکنیم. امام علیه السلام هم می فرمایند که مرا سرپرستی ویژه کن منِ امام وظیفه دارم نسبت به همسایگان و دوستانی که این ویژگی ها را دارند و خدایا توفیق بده تا به وظایفم را عمل کنم.منابذ اسم فاعل از نابَذَ است( نابَذَ - ینابِذُ- منابذ)؛ اسم فاعل از مضارع ساخته شده؛"یاء" را حذف می کنیم به جای آن "میم" می گذاریم.

فراز2: « وَ وَفِّقْهُمْ لِإِقَامَةِ سُنَّتِكَ ، وَ الْأَخْذِ بِمَحَاسِنِ أَدَبِكَ فِي إِرْفَاقِ ضَعِيفِهِمْ ، وَ سَدِّ خَلَّتِهِمْ ، وَ عِيَادَةِ مَرِيضِهِمْ ، وَ هِدَايَةِ مُسْتَرْشِدِهِمْ ، وَ مُنَاصَحَةِ مُسْتَشِيرِهِمْ ، وَ تَعَهُّدِ قَادِمِهِمْ ، وَ كِتْمانِ أَسْرَارِهِمْ ، وَ سَتْرِ عَوْرَاتِهِمْ ، وَ نُصْرَةِ مَظْلُومِهِمْ ، وَ حُسْنِ مُوَاسَاتِهِمْ بِالْمَاعُونِ ، وَ الْعَوْدِ عَلَيْهِمْ بِالْجِدَةِ وَ الْإِفْضَالِ ، وَ إِعْطَاءِ مَا يَجِبُ لَهُمْ قَبْلَ السُّؤَالِ »

و آنان را به این امور موفّق دار: برپا داشتن روش و طریقه‌ات، فراگرفتن زیبندگی کمالات و صفات برازنده‌ات برای سود رساندن به ناتوانشان، جبران کردن تنگدستی‌شان، عیادت بیمارشان، هدایت کردن مسافرشان، خیرخواهی مشورت‌کنندگانشان و به عهده گرفتن امور واردین بر آنان، پنهان داشتن اسرارشان، پوشاندن عیوبشان، یاری دادن به ستم‌دیده‌هایشان و نیکو کمک کردن به آنان در مایحتاج زندگیشان، احسان به ایشان با مال و ثروت و بخشش فراوان، عطا کردن آنچه برای آنان لازم است پیش از درخواستشان.

توَّلَّنی: به معنی تضمین کننده و عهده دار کار

تولّاه الله: به معنی این که خداوند ولی او یاور او و تضمین کننده و عهده دار کارهای او باشد.

در این صورت عبارت *وَ تَوَلَّنِي فِي جِبِرَانِي وَ مَوَالِيَّ* معادل این عبارت است : اجعل ولایتک لی ساریه فی جیرانی و موالیّ راسخه فیهم؛ یعنی خدایا ولایت خویش برمن را در همه همسایگان و وابستگان من جاری و پایدار بدار.

العارفین بحقنا: منظور شناخت حق امامت که عبارت است از عقیده به امامت ایشان و واجب دانستن اطاعت و پیروی از ایشان و سپردن کار به ایشان.

سُنّه: یعنی راه و روش

سُنّه الله: یعنی آن چه خدواند به آن حکم کرده و آن را واجب یا مستحب دانسته به عبارت دیگر تشریع کرده است.

وَفِّقْهُمْ لِإِقَامَةِ سُنَّتِكَ: منظور پاسداشت سنت الهی و حفظ آن از گزند و انحراف است.

محاسن: جمع حسن ضد قبح است. یعنی چیزی که با طبع سازگار است و موجب مدح در دنیا و ثواب در آخرت می شود.

ادب: تمرین دادن و تربیت خویش

محاسن ادبک: نیکی ها و حسن هایی که خدا بدان فرمان داده و فراخوانده است.

اخذ: به معنی گرفتن و هم به معنی رفتار و شیوه

در نتیجه عبارت در دعا این می شود:

وَ الْأَخْذِ بِمَحَاسِنِ أَدَبِكَ: آنان را درپیش گرفتن خوی های ستوده ای که امر فرموده ای، توفیق ده.

ارفاق: مصدر باب "افعال" از ریشه "وفق" است که به معنای مدارا و نرمش در کار باشد.

خلّه: فقر، نیاز، نیاز شدید

سدّ خلّه: بر آوردن حاجت و از میان بردن فقر.

عیادت: به معنی دیدار کردن از بیمار، زیارت یعنی دیدار کردن با فرد تندست است.

مسترشد: کسی که راه راست، راه درستی و صواب را می جوید.

مناصحه: از ریشه "نصح" به معنی خیر خواهی و اندرز دهی.

مستشیر: طلب مشورت گرفتن

مشورت خواستن.

تعهّد: دیدار کردن.

جَدَدتُ العهد: یعنی، دیدار با او تازه کردم.

عهدی به قریب: تازه با او دیدار داشتم.

قادم: کسی که از سفر آمده باشد.

کتمان: پوشاندن و پنهان کردن.

اسرار: جمع "سر" آنچه از دیگران پنهان می دارند.

عورت: جمع "عوره": هر چیزی که انسان از سر غیرت یا شرم آن را می پوشاند.

نصره: یاری دادن و نیرو بخشیدن

مواساه: مشارکت و همدردی در زندگی و رزق و روزی، آنچه خود لازم دارند را با دیگری مشارکت کنند نه آنچه مازاد دارند.

ماعون: هر کار نیک، چیزی که از دیگران دریغ داشته نشود.

مطلق منفعت و انتفاع بردن ساده و بی مقدار. نعمتی که همه آن را تقاضا می کنند و بابت این تقاضا سرزنش نمی شوند بلکه به عکس کسی که از دادندآم منع کند مورد سرزنش واقع

می شود.

عاد: عاد، یعود،عودا. به معنی لطف کردن و عنایت ورزیدن.

جده: ثروت و غنا

افضال: فزونی، فراوان سازی

وَ الْعَوْدِ عَلَيْهِمْ بِالْجِدَةِ وَ الْإِفْضَالِ: نیکی به ایشان و عطا دادن به ایشان.

ایشان در انتها دعا کردند و جلسه به پایان رسید.

 

 

نظر خود را اضافه کنید.

0
شرایط و قوانین.
  • هیچ نظری یافت نشد